- قرابت دار
- خویشاوند دارای نسبت (خواه بسبب خون خواه بسبب ازدواج) خویشاوند. قرابت داری. خویشاوندی خویشی
معنی قرابت دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قایم مقام جانشین، وکیل
خدمتکاری که انواع شربت و شراب و آب در تصرف اوست
باارزش، شایسته. (? (قابلمه (ب ل م) دیگ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا
خدمتکاری که شربت درست می کند و انواع نوشیدنی ها و لوازم شربت خانه به او سپرده می شود
کسی که متصدی امور مربوط به آبدارخانه و شراب نوشی پادشاهان و بزرگان بوده است، ساقی